اشـــــــــــکهایم دفتـــــــــــردلتنگـــــــــــیهایـــــــــــم راخیـــــــــــس میـــــــــــکـــــــــــندهـــــــــــرشب... اینهـــــــــــاکـــــــــــه می بینیـــــــــــد دلـــــــــــنوشته های خیس روزهـــــــــــاوشبهـــــــــــای تکـــــــــــراری من است... بااینهـــــــــــاعاشقـــــــــــی مـــــــــــیکنـــــــــــم

هی پسر...

من یک دخترم
!!!....


یک انسانم....

همانند تو!!!!...

اما....

عقاید پدربزرگانمان، نگاه هیز مردمانمان.....

مرا متفاوت از تو میخواند!!!.....

تفاوتی که هیچوقت لمسشان نکردم......

اصلا کدام تفاوت....؟؟؟
 
من ابرو برمیدارم.... توام برمیداری!!!....

آرایش میکنم....توام اینکارو میکنی!!!....

گوشواره میندازم....توام میندازی!!!....

لوس حرف میزنم...توام میزنی!!!....

من و تو تنها یک تفاوت داریم!!!...

دوستی من با یک پسر، دوست داشتنش، هم اغوشیش، بوسیدنش....

یعنی.... فاحشگی!!!....

اما... برای تو... یعنی... آزادی.... جوونی کردن!!!....

من یک دخترم!!!...

حتی اگر فاحشه باشم!!!....

کارهایم زنانه است!!!...

افکارم زنانه است!!!...

دوست داشتنم زنانه است!!...

تکیه کردنم به یک مرد زنانه است!!....

من با تمام تفاوت ها پای جنسیتم، زنانگی ام ایستاده ام!!.....

اما تو چی...؟؟؟

مردانگی ات را به چه میفروشی....؟؟

من یک دخترم!!!....

فاحشه یا باکره فرقی ندارد!!.....

من به جنسیتم افتخار میکنم!!!...

چهار شنبه 19 آذر 1393 14:2 |- غزاله -|

 

من یه دخترم ...

اگه خودمو لوس نکنم

اگه باهات قهر نکنم و ناز نکنم

اگه وقتی چشات میچرخه از حسودی دیوونه نشم

اگه از نظر دادنات خوشحال نشم

اگه به خاطر تو به خودم نرسم

اگه سر به سرت نذارم

اگه برات گریه نکنم

اگه وقتی پاستیل میبینم پیرهنتو نکشم

اگه لب و لوچه آویزون نکنم تا بغلم کنی

اگه بهت نگم آقامون

اگه برات مظلوم بازی درنیارم

اگه از سرو کولت نرم بالا

اگه برات عشوه نیام

اگه گوشتو نپیچونم و نگم تو فقط مال منی

اگه ناغافل دستاتو نگیرم

اگه وقتی کار بدی کردم با ترس بهت نگم

اگه لج بازی نکنم

اگه ...

اون موقع که تو دیگه دیوونم و عاشقم نمیشی!

تو عاشق اینی که من یه خانم کامل باشم!خانم تو!

امـــا!!!

تو پسری!

اگه برام غیرتی نشی

اگه روم حساس نباشی

اگه ته ریش نداشته باشی

اگه باهام مهربون نباشی

اگه بهم اخمای کوچولو نکنی

اگه وقتی شالم رفت عقب نگی اونو بکش جلو

اگه دستمو محکم نگیری

اگه نگی هرکاری کردی راست بگو تا ببخشمت

اگه سر به سرم نذاری

اگه قربون صدقم نری

اگه نگرانم نشی

اگه بهم نگی عروسک من

اگه نگی من مهمم که میگم خوبی

اگه...

اونوقت منم دیوونه و عاشق تو نمیشم تا اونکارارو برات نمیکنم!

من تورو مرد میخوام!مرد من!

پس بیا و مرد باش!

ابرو برندار!

دماغ عمل نکن!

لوس حرف نزن!

من و تو همون آدم و حواییم!بیا جاهامونو عوض نکنیم!

من لطافت نگه میدارم تو صلابت

تو نگاهتو نگه دار منم نجابتمو

بیا سعی کنیم بهترین هم باشیم!

من بهترین دختر واسه تو!

تو بهترین پسر واسه من!

چهار شنبه 19 آذر 1393 13:59 |- غزاله -|

  عجب دنیایی شده...

 

کوچه ها را بلد شدم...مغازه ها را...

 

و رنگ چراغ قرمز ها را...حتی جدول ضرب را...

 

و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمی شوم...!!

 

اما گاهی میان آدم ها گم می شوم...

 

آدم ها را بلد نیستم هنوز

 

 

هر چه مغرور تر باشـــــــی ،

 

تشنه ترند برای با تو بودن...

 

و هر چه دســــت نیــــافتنــــــــــی باشی ،

 

بیشتر به دنبالت می آیند...

 

امان از روزی که غروری نداشته باشی،

 

و بی ریا به آنها محبت کنی...

 

آنوقت تو را هیچوقت نمیبیند...

 

ســــاده

 

از کنــــارت عبور می کند...!!!

چهار شنبه 19 آذر 1393 13:56 |- غزاله -|

می دانی؟

یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی

تعطیل است

و بچسبانی پشت شیشه ی افکارت

باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال سوت بزنی

در دل بخندی به تمام افکاری که

پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویی:

بگذار منتظر بمانند...

تـاریخ دوشنبه چهاردهم مرداد 1392ساعـت 16:48 saba| 12 Comments |

خدایا!

 

دنیایت شهوت سرایی شده برای خودش...

 

نمیخوای فیلترش کنی؟!

 

بعضی چیزها را " باید " بنویسم


نه برای اینکه همه " بخونن " و بگن " عالیه "

 

 

برای اینکه " خفه نشم "

 

 

همین !!

چهار شنبه 19 آذر 1393 13:37 |- غزاله -|

 

آدم های ساده را دوست دارم

 

همان ها که بدی هیچکس را باور ندارند

 

همان ها که برای همه لبخند دارند

 

همان ها که همیشه هستند

 

برای همه هستند

 

آدم های ساده را

 

باید مثل یک تابلوی نقاشی

 

ساعت ها تماشا کرد؛

 

آدم های ساده را دوست دارم

 

بوی ناب " آدم" می دهند

 


 

بایــــد بــــه بعضــــی پســــرا گفــــت :

 

 

آهــــای پســــر ...

 

حواســــت باشــــه...!

 

ایــــن دختــــری كــــه بــــه تــــو دل داده ,

 

خیلی هــــا در " آرزوی نیــــم نگاهــــش " هستنــــد ...

 

 

لیاقــــت داشتــــه بــــاش...........!!

 

 

 

چهار شنبه 19 آذر 1393 13:34 |- غزاله -|

 

مـ ـیـزنـمـ بــہ פֿــیـابـ ـاט

 

و پـ ــایمـ را بــہ پـ ـیـشــانے اش مـیـ ـڪوبـ ـمـ...!

 

مـ ــט لـ ـج ايـ‌ ـט פֿــیـابـ ـانے را

 

ڪـہ از هـ ـیـچ طـ ـرف بــہ تـ♥ــو نـمـ ـیرســـב …

 

בر مے آورمـ ــ

چهار شنبه 19 آذر 1393 13:32 |- غزاله -|

 

فاجعه یعنی
آنقدر در تــــــــو غرق شده ام
که از تلاقی نگاهم با دیگری
احساس
خیانت می کنم!
عشق یعنی همین!!!

 

همین کــه هسـتی..

همیــن کـه لابـلای کلمـاتم نفس مـیکشی ،راه مـیروی

همــین کــه پـــــناهِ واژه هـایم شـده ای ...

 

همین کـه ســــــــــایـه ات هست ...

کافیست برای یک عمـــــر آرامـش ؛



بــــــــــاش ...

حتی همیـن قــدر دور...

 

 

دو شنبه 28 مهر 1393 11:1 |- غزاله -|

 

نمی‌دانم چه سرّی دارد!


اسم كوچكم هزار بار هم گفته شود


 
به پای یک بار گفتن تو نمی رسد ...

 

 


عشــــــــق یــ ـعنــی:

 

وقــتی ازت پـ ــرسیـدنچــه نســبتـیبـ ــا آقـ ـآ داری

 

سـ ـرت رو بـالـآ بــگیری و شجــاعانـه بگی عشقمه

 

مـ ــیفهمی?؟

دو شنبه 28 مهر 1393 10:58 |- غزاله -|

 

لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم ...


تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ...

تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ...

لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان ...

که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ...

لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است ... 

لمس کن لحظه هایم را ...

تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم

لمس کن این با تو نبودنها را ...

 

http://up.98ia.com/images/zc8x5dnnswtpm2pc5e2.jpg

دو شنبه 28 مهر 1393 10:56 |- غزاله -|

 

يه لحظه هايی
تو زندگی هست
... که سرجمع چند دقيقه هم نیستا ...!

اما يه عمر يادش آدم رو داغون ميکنه ...!

 

 

ایــنایی که 

فقط با یکــــــی اند 

و اون یکــــیشون رو

با کل دنیــــــــــا عوض نمیکنند ..

خدایـــــی خیلی مــــردند !!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دو شنبه 28 مهر 1393 10:46 |- غزاله -|

ϰ-†нêmê§